۰۶
آبان
خستگی عالمم که رو دوشت باشه، حتی اگر سرسوزنیم برنامه براش نریخته باشی، اما اگر دعوت کنه، به دلت میندازه که زودتر حاضربشیو به پابوسش بری......
گفتی حاضر شدید برای رفتن به کربلا و دل منم همراهت حاضرو اماده شد که پر بکشه....
چه حس غریبی بود برام وقتی همه ی وجودم پرشد از دلتنگی زیارت ارباب.....
گوارای وجودت باشه این زیارت جانان....
گفتی شک نکنمو شک نمیکنم که لحظه به لحظشو هستم ان شاالله....
به امید استشمام عطر دستمالی که ازت خواهش کردم میمونم....
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع).....
اسلام علیک یا اخی الحسین، ابالفضل العباس(ع)....
.
.
.
راستی،
هیچی...
نگم برات از دلتنگیم....
.
بماند برای خاطره ی سالها بعد به تاریخ ۵ آبان ۹۶
۰۵
آبان
خدایا فقط بعضی وقتها ازخودم میپرسم کجای این زندگیم بنده ی خوبی بودم که اینطوری برکت اوردی برام......
امشبو حالوهوای دلمو میخوام ویژه ی ویژه بذارم وسط حیاط خلوتِ دلم......
خیلی محتاجم به نگاهت، محتاجم به حضورت تو همه ی لحظه هامون، توهمه ی لحظه های این قسمت جدید زندگیم.......
خدایا کمکم کن شرمنده و روسیاه اقا نمونم......
خدایا نذار این جمله رو یادم بره: حسنات الابرار سئیات المقربین.......
خدایا نذار یادم بره اونی که قسم خورده مارو به هرطریقی از تو و صراط مستقیمت دورکنه، حتی دست میذاره رو حلال زندگیمون........
اقا فقط مارو دارن......
دلشون گرمه بلکه ما کاری کنیم.......
خدایا کمکم کن روسیاه نمونم.......
چقدر دلم میخواست امشبم مثل خیلی از شبهای زندگیم، محکم بغلم میکردیو میگفتی نگران نباش، نگاهم همیشه همراه زندگیته مراقبم زمین نخوری...... اگرم زمین افتادی، دستتو میگیرم بلند بشی.......
خدایا نذار حالِ دل امشبمو یادم بره.......
دعامیکنم برای شهادت بنده های خوبت.... کاش که ما هم جزوشون باشیم......
رو قولی که دادی حساب باز کردم..... خیلی زیاد.......
دعامیکنم دیرنباشه روزی که وقتی این پستو میخونم، اقا هم پیشمون باشن......
خدایا نذار حالِ دل امشبمو یادم بره...............
۱۷ مهر ۱۳۹۶
۰۲:۰۰
۱۷
مهر
"میشه ازتون یه خواهش کنم؟!"
"اره حتماااا"
"خواهش میکنم دعاکنید ما بمیریم..."
.
.
.
دختر، من در زندگیم به چی فکرمیکنمو تو به چی......
قلبم داره از سینم بیرون میاد.....
چرا هنوز زنده ام.....
عده ایی در کشور نان شب ندارند عده ایی کباب میپزند برای سگشان.....
کاش زودتر میفهمدیم خیلی چیزارو.....
کاش هیچوقت یادم نره امشبو......
غذامونو میخوریم باخیال راحتو یادمون نمیمونه گوشه ای ازهمین شهر بچه ای گرسنه است....
هزاران دست لباس میخریمو یادمون نمیمونه بچه ای کنار گاز مینشینه تاخودشو گرم کند.....
اب میوه هامونو میخوریمو یادمون نمیمونه که بچه ای تب داره و مادرش حتی هزینه ی دوای اورا نداره......
صدجور میوه درخونه هامون وجوده و پدری برای ابروداری جلوی مهمانش، حتی برای خرید یک هندوانه و مقداری سیب، از دیگری پول قرض میکند......
" خواهش میکنم دعا کنید ما بیمیریم.."
و اگر مردی از غصه این حرف بمیرد مرگ بر او رواست......
.
.
.
خدایا به ما رحم کن.....
رحم کنو بهمون ببخش اینهمه چشم انتظاریو بی صاحب بودنمونو.....
ببخشو نذار مثل قوم بنی اسرائیل، سالها در عذاب روی برگرداندنت بمانیم.......
.
.
.
امشبو این لحظه هایش نباید فراموش شوند......
نباید........
۱۶
مهر